فرشته کوچک من

دوباره بی تابتم

سلام عشقم سلام دخترک نازه من مامانی دلم خیلی برات تنگ شده دوباره بی تابتم عزیزم دوباره اشکام قرارم نمیده دوباره دلم هواتو کرده مامانی کاش تو بغلم بودی کاش کنارم بودی نفسم دلم برات خیلی تنگ شده مامانی برام دعا کن تو که الان پیشه خدایی ازش بخواهبهم صبر بده تا بتونم دوریتو تحمل کنم عشقه من خودت دیدی چطور برای خریدن هر کدوم از وسایلت ذوق و شوق داشتم چقدر دوست داشتم بغلت کنم دل تنگتم دوباره بی قرارتم دوباره این اشکا نمی زاره ببینم دوباره بغض گلومو گرفته دوباره دل تنگتم فاطمه جانم عاشقتم فاطمه ی من اگه بدونی چقدر دوست دارم خوش به حالت دخترم الان تو بهشت خوش حالی دعا کن من و بابایی هم بهشتی باشیم همیشه دوست دارم ...
26 مهر 1391

دل تنگتم

سلام فاطمه جان مامانی خیلی دلتنگته , دوباره دلم برای دیدن چشمای قشنگت تنگ شده , دلم می خواد بودیو بغلت میکردم عشقم , عزیزه دلم کجایی نفسم کلی منتظر موندم تا بیای تو بغلم هنوز باورم نشده بود مادر شدم , تنهام گذاشتی دخترکم خیلی خیلی ناز بودی , دلم می خواست خودم بزرگت کنم , می خواستم بزرگ شدنتو راه رفتنتو خوش بخت شدنتو ببینم , نفسم اگه بدونی چقدر دل تنگتم اگه نفس می کشم فقط و فقط به خاطره اینه که امید دارم که خدا دوباره خوش حالم میکنه , من و بابایی دوباره خوش حال می شیم , دوباره خدا بهم ی نی نی میده که خودم بزرگش کنم , میدونم که تو هم جات خوبه دخترم , زودی میامو بغلت میکنم همیشه عاشقتم دختره نازم فاطمه من ...
24 مهر 1391